با پدیدآمدنِ انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، و به قدرت رسیدن بلشویکها با رهبری لنین، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شکل گرفت. لنین از جنگ جهانی اول کنارهگیری کرد، پایههای قدرت خود را محکم ساخت و مالکیت خصوصی را لغو و تمامی بانکها و صنایع را دولتی کرد. در دوره حکومت او، مأمورهای دولتی محصولات را مصادره میکردند و آنچه به کشاورزها تعلق میگرفت سهم ناچیزی بود، از این رو کمکاری و احتکار افزایش یافت تا جایی که در اوایل دهه ۱۹۲۰ کمبود مواد غذایی موجب قحطی شد و نزدیک به پنج میلیون نفر از مردم جان خود را از دست دادند. برای لنین چیزی مهمتر از قدرت نبود، او که جمهوریهای غیرروسی را مستعمرههای ستمدیدهی امپراتوری روسیه نام نهاده بود و خودمختاری را حق آنان میدانست هنگامی که به قدرت دست یافت به شکل بسیار خشنی با آنان برخورد کرد. اما لنین از سال ۱۹۲۲ که دچار سکته مغزی شد، به تدریج توان لازم برای اداره شوروی را از دست داد و در سال ۱۹۲۴ زندگی او پایان یافت. در این مدت، یکی دیگر از همراهان خشن او، یعنی ژوزف استالین، در تلاش بود تا پس از مرگ لنین قدرت را در دست بگیرد. او با این ترفند که شنیدن اخبار برای سلامتی لنین ضرر دارد کوشش میکرد لنین را دور از دسترس نگه دارد، تا از اخبار و مسائل بیاطلاع باشد. این در حالی بود که لنین در نامهای به اعضای کمیته مرکزی حزب خواهان اخراج استالین شده بود ولی این نامه بعد از مرگ او انتشار یافت. مصطفی رحیمی در کتاب «مارکس و سایههایش» مینویسد:
«مارکس که خود اندیشمند بود نمیخواست اندیشه را از بشر بگیرد، اما – اگر در حق او منصف باشیم- باید اعتراف کنیم که سخنانی گفت که لنین به استناد بخشی از آنها فاتحه اندیشه را خواند و آن ماجراطلب بیاندیشه، استالین را پله پله بالا برد تا جایی که اول بار خود، از او ترسید و بعد... توصیه کرد که رفقا مواظب او باشند، اما خیلی دیر شده بود. لاجرم کار اندیشه و اندیشمند به دست پلیس مخفی سپرده شد.»
به نظر نویسنده، لنین در کار اصلی خود (انقلاب در اقتصاد) موفق نشد اما در چند زمینه دیگر موفق بود:
۱.دامن زدن به توهم و یوتوپی، ۲.نشاندن انتقام به جای عدالت (لابد با این استدلال که عدالت مفهومی بورژوایی است و انتقام، مفهومی پرولتری.)، ۳.به اتکای ایمان خود، تکفیر مخالفان و اشاعه تهمت و بهتان و دشنام، ۴.کشاندن دیکتاتوری اکثریت به دیکتاتوری فردی و بنیانگذاری توتالیتاریسم، ۵.دشمنی با فکر و روشنفکر، ۶.دشمنی با اخلاق و انسانگرایی، ۷.اینکه زور کلید همه مشکلات است، ۸.تکمیل کردن تقسیم جهان به دو دنیای کاملاً مجزای یکدست سیاه و یکدست سفید.
اما استالین که زمانی (۱۹۰۷) برای تأمین مالی فعالیتهای بلشویکها پولهایی را از محمولههای تزار میدزدید، در سال ۱۹۲۲ دبیرکلی حزب کمونیست را برعهده گرفت، و از همان زمان تلاش زیادی برای آینده خویش انجام داد. استالین، سرانجام رقیبان سیاسی خودش را کنار نهاد و توانست قدرت را در دست بگیرد. او برای طرحهای اشتراکی که در نظر داشت بسیار مصمم بود و دهقانهایی را که مقاومت میکردند تیرباران یا به سیبری تبعید میکرد. از بیرحمانهترین اقدامهای استالین، تصفیههایی بود که از سال ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ انجام شد. به این ترتیب، محاکمههای نمایشی برقرار شد و مخالفان که زیر شکنجه اعتراف کرده بودند، همگی محکوم به زندان یا مرگ شدند و چنانکه میدانیم میلیونها نفر از مردم شوروی که برخی از یاران دیروز استالین بودند در این تصفیهها کشته یا حبس شدند.
در سال ۱۹۵۳ زندگی استالین به پایان رسید و خروشچف قدرت را در دست گرفت. پس از او نیز برژنف، آندروپوف، چرننکو و گورباچف به قدرت رسیدند. با این حال، شوروی که یکی از دو ابرقدرت جهان و دارنده بمب اتمی بود، با چنان مشکلاتی مواجه شد که کوششهای گورباچف نیز برای اصلاح آن بینتیجه بود. برنارد پرون در مقالهای با نام فروپاشی مینویسد:«گورباچف در سال ۱۹۸۵ میدانست که مسئولیت اداره کشوری را به عهده میگیرد که اقتصادش در عین ویرانی است و محیط زیستش در آستانه فاجعه.»
به تعبیر کتاب «چرا شوروی متلاشی شد»، دیکتاتوری اخلاق را به تباهی کشاند و فرهنگ را و معنویت را. دیکتاتوری، مردم را مأیوس و دلزده و بیرمق کرد. دیکتاتوری کشوری پهناور را که طبیعت همه چیز در اختیارش گذاشته بود به تکدی کشاند. دیکتاتوری جلو رشد معنوی مردم را گرفت و به دزدی و رشوهخواری وادارشان کرد. دیکتاتوری موجب شد که یکی از دولتمردان همان دیار به تلخی اعتراف کند که:«ما مدتها با هوش و اندیشه و کاردانی درافتادیم.»
واقعیت این بود که اتحاد جماهیر شوروی با وجود ادعاها و شعارهای فریبندهای که بسیاری از انسانها را در سراسر دنیا شیفته خود کرد، به جای ایجاد برابری و عدالت که خود را پرچمدار آن میدانست، فقر، فساد و دروغ را گسترش داد و در حالی که انبارهای توپ و تانک و موشک آن پُر بود، نتوانست مشکلات گسترده اقتصادی و معیشتی مردم خود را رفع کند و سرانجام از درون فروریخت و متلاشی شد.

شما چه نظری دارید؟